loading...
" اَلو روانشناس "
فرهاد فرخي بازدید : 257 جمعه 16 آبان 1393 نظرات (0)
لام علیکم

می خواستم بپرسم برای شناخت یک فرد چه راههایی داریم و چه کارهایی می تونیم انجام بدیم. تا حدودی جواب این سوال را می دونیم اما به نظر من کارهایی که انجام می گیرند ( مثلا تحقیق از دوستان و فامیل و همسایه ها ، یا صحبت کردن طی چند جلسه) کافی نیستند چون مثلا حتی برای شناخت دوست هم گفته شده که دوستتون را موقع سفر بشناسین. خلاصه اینکه می خواهم نظر شما را هم بدونم و دیگه اینکه اگر ممکنه کتاب و یا منبعی را معرفی کنید که دراین زمینه کمک کنه.


یک سوال دیگر هم از خدمتتون داشتم : برای آشنایی در همون جلسات خواستگاری چه سوالاتی و صحبتهایی باید انجام بشن . ( اگر دراین مورد هم کتابی معرفی کنید ممنون میشم)

باتشکر و آرزوی سلامت و تندرستی برای همه دوستان


جواب :
kamali_4086274 بازدید : 811 چهارشنبه 28 فروردین 1392 نظرات (0)

دوستان عزیز با توجه به اینکه یکی از بزرگترین و اساسی ترین تصمیمات ما در زندگی مقوله ازدواج است ،لذا در این مجموعه که به صورت نوشتاری  توسط اینجانب  بر گرفته شده از جلسات کامل سمینار ازدواج موفق استاد گرامی و عزیزدکتر شاهین فرهنگ  گرد آوری شده ، به طور زیبا و کامل نحوه ازدواج وشناخت طرفین را مورد بحث قرار می دهد
برای دنبال کردن به ادامه مطلب برین(مجرداحتما دنبال کنین مطلبو)

فرهاد فرخي بازدید : 539 پنجشنبه 11 اسفند 1390 نظرات (0)

سوال:

سلام

 من و کسی قراره به زودی ازدواج کنیم ، طریقه آشنایی ما از اینترنت بوده، یک چمع دوستانه داشتیم با بچه ها، ولی چون ایشون ساکن تبریز بودن و من ساکن تهران با هم ملاقات نداشتیم، تا اینکه به هم غلاقه مند شدیم و به این بهونه ایشون اومدن تهران و ما با هم ملاقات کردیم. البته خانواده من ساکن مازندران هستن ولی من اینجا درس خوندم و بعدشم هم سرکار رفتم و پدرم یه خونه اینجا برای من و خواهرم که اونم اینجا کار میکنه و البته درس هم میخونه گرفته.بهرحال از لحاظ ظاهر هم همدیگه رو پسندیدیم، حدود یکسال هم توی نت و جمع دوستانه ایی که توی نت داشتیم همدیگه رو میشناختیم و تا حدودی به اخلاق هم آشنا بودیم و از شرایط زندگی هم خبر داشتیم، و تا حد زیادی از نظر مذهبی و اعتقادی و نظراتمون شبیه به هم هستیم و خیلی همدیگه رو دوست داریم. بعد از 2 – 3 ماه بالاخره تصمیم به ازدواجمون قطعی شد. الان توی شرایطی هستیم که خانواده ها از رابطه بین ما خبر دارن و قراره تا یک ماه دیگه خواستگاری انجام بشه، و از هم دور هستیم تا روز خواستگاری. اینا رو گفتم تا شرایط ما رو بدونین الان بین من و ایشون یکسری اختلاف نظر پیش اومده. ایشون ترک هستن و من فارس هستم، طبیعتا فرهنگهای ما با هم تا حدی فرق میکنه، ولی من و ایشون فکر میکردیم و میکنیم که اونقدرها این موضوع مشکل ساز نباید بشه. مساله ایی که الان داریم اینه که توی جمع دوستانه ی قبلی ما صمیمیت زیادی بین دخترا و پسرا بود. ایشون کلا بنظرشون این موضوع خوب نبود و بنظر بنده هم منظقی بود حرفشون، و قبل از اینکه به ایشون علاقه مند بشم تا حد زیادی ارتباطم رو با پسرهای جمع کاهش داده بودم.فقط ارتباطم رو با یکی از پسرهای اون جمع که اونم تهرانه کمی حفظ کرده بودم، گاهی اگه کاری داشتیم یا برای احوالپرسی به هم زنگ میزدیم یا اسم اس میدادیم و چت میکردیم. بعد از اینکه تصمیم قطعی گرفتیم ایشون نظرشون این بود که نباید این هم باشه، با هم صحبت کردیم و تصمیم بر این شد که من درباره اون آقا هم محدودتر عمل کنم که به نظرم درست هم بود. تماس تلفنی دیگه نداشتیم، اس ام اس خیلی خیلی کم، در حد تبریک اعیاد یا اگر کاری پیش میومد ، و چت هم اصلا. اما مشکل از اینجا شروع شد که ایشون از همون اس ام اس تبریک یا اس ام اسی که برای کار باشه هم ناراحت میشدن و میگفتن برام سنگینه. تا امروز که یک نفر مزاحم من شد بصورت تلفنی، و من اول به اون آقا اس ام اس دادم( چون توی مخابرات کار میکردن وقبلا همین شماره تلفنی که مزاحم شده بود رو ردیابی کرده بودن ) ولی اشتباها اس ام اس رو برای نامزدم فرستادم. بعدش بهشون زنگ زدم و براشون توضیح دادم ماجرا رو و گفتم که اس ام اس رو اشتباهی فرستادم برات. ایشون ناراحت شدن و گفتن که اول باید به من میگفتی. من هم گفتم که قصد داشتم بگم ولی فکر نمیکردم که اگه اول از اون آقا بخوام تو ناراحت میشی و معذرت خواستم. ایشون هم گفت خواهش میکنم و با هم خوب شدیم. روز بعدش به نامزدم زنگ زدم و گفتم  که زنگ بزنم و پیگیری کنم؟ اون لحظه گفتن باشه. بعد که دوباره باهاشون تماس گرفتم خیلی ناراحت بودن و میگفتن دوست ندارم که اصلا حرف بزنی با اون آقا، میخوام فقط مال من باشی، خیلی این موضوع برام سنگینه و فکر میکنم نمیتونی رابطه ات رو با دوستای قدیمیت محدود کنی. من هم میگفتم که من محدود کردم ولی اون چیزی که تو میخوای قطع رابطه ست، و من فکر میکنم زشته که وقتی من با اون آقا کار دارم تو زنگ بزنی بهشو درباره کار من ازش بپرسی یا اگه تو با دوستای دختر مشترکمون کار داری من کارت رو بهشون بگم، اینجوری حس میکنم اونها فکر میکنن ما به هم اعتماد نداریم، و احساس میکنم شخصیتمون میاد پایین من حس میکنم که ما حرف هم رو متوجه نمیشیم توی این مورد، یعنی ایشون حرف من رو منطقی نمیدونن و من حرف ایشون رو، من میگم که من قبول دارم که باید محدود کرد روابط رو، خیلی کم کرد و در حد کار رسوند، و تلفنی که من به این آقا کردم هم برای کار بود، ولی ایشون قانع نمیشن و میگن از همین چیزا امکان داره روابط نزدیکتر شه و نگران هستن. من بهشون میگم اینجوری حس میکنم به من اعتماد نداری و ایشون میگن اصلا چنین حرفی نیست من کاملا بهت اعتماد دارم و واقعیتش توی موارد دیگه من اصلا این حس رو نداشتم که به من بی اعتمادن. بنظر شما این ناشی از تفاوت فرهنگی ماست؟ اگه هست با این تفاوت فرهنگی چکار باید بکنیم؟ و چکار باید بکنیم و چه تصمیمی باید بگیریم برای این چنین موضوعاتی؟ اگه میشه سوال ما روتوی سایت بزارید تا بقیه هم نظر بدن، ممنونم

 

جواب:

فرهاد فرخي بازدید : 433 چهارشنبه 14 دی 1390 نظرات (0)

سوال :

سلام

از توجه و دقتتون به سوالها بسیار ممنونم ، من دختری هستم مذهبی و غیر تعصبی ،به اعتقاداتم خیلی احترام میذارم و اهداف بزرگی توی ذهنم دارم برای آینده ی اسلام .راستش جریان اینه که پسری به بنده ابراز علاقه کرده ، من رو به نام فامیلم صدا میزنه تا به حال کمتر از نام فامیلم به من چیزی نگفته به هیچ عنوان از من تقاضای شماره تلفن نکرده ظاهرا پسر خوبیه ولی تا اینجا که از صحبت ها و رفتارهاش متوجه شدم ، ظاهرا میترسه که قدم جلو بذاره این درحالیه که به من علاقه نشون داده ولی فکر میکنه که توقع خانواده ی من خیلی بالاست ! یه چنتایی دروغ هم بهم گفته که البته بعد حقیقتش رو بهم گفت و این من رو دچار شک و تردید کرده که آیا بقیه ی حرفاش درستن یا نه ؟ من از دروغ متنفرم و به همین خاطر تا به حال با او در عین سادگی ، صادق بودم .....تا به حال خیلی از خداوند از طریق قرآن جواب گرفتم که بسیار من رو خوشحال یا حیرت زده کرده .راستش در مورد پاسخ خداوند میخواستم بگم روزی که به من ابراز علاقه کرد من با نهایت احساسم سراغ دوست همیشگیم "خدا" رفتم سراغ کلامش - قرآن - حقیقتش نام سوره رو که دیدم ماتم برد ! و دیگه توانی برای خوندن سوره نداشتم تنها کاری که کردم اشک ریختم و شماره ی صفحه ی قرآن رو حفظ کردم که در فرصتی مناسب معنی آیات رو بخونم ...سوره ی نور ص 351راستش هنوز شناختی که باید ، رو ازش ندارم و به پشتوانه ی پاسخ خداوند جلو میرم ... همین !یه روز هم خودش بهم گفت که استخاره کرده که آیا به من پیشنهاد ازدواج بده یا نه ... از دفتر یکی از مراجع تقلید که ظاهرا پاسخ او سوره ی طه بوده و به گفته ی همان آقایی که در دفتر آیت ... کار میکردن ، این سوره در استخاره به معنای "خیلی خوب" است راستش نمیدونم چی باید بگم ! اما من یا ایشون که از خداو متافیزیک و... که سر در نمیاریم که ! ما هم آدمای معمولی هستیم مثل بقیه پس معنای این آیات چیه ؟

من دوباره یه تفالی به قرآن مجید زدم و بازم از خداوند خواستم که بهم بفهمونه که جریان چیه که سوره ی نور رو برای من نشون داده !!! میدونین کدوم آیه اومد ؟؟ اعراف – 157 آخره این آیه میفرماید "و نوری را که بر او نازل شده پیروی نمودند ، آن گروه (بحقیقت) رستگارانند" یعنی تاکید روی سوره ی قبلی ! راستش من که با بار اول که سوره ی نور به چشمم خورد یهو به فکر ازدواج و ... افتادم شاید به خاطره اینه که سوره ی نور سره سفره عقد خوانده میشه! ولی من باید با ایشون در هر صورت صحبت کنم چون واقعا نمیشناسمشون! بنده ی لجباز که میگن منم دیگه!!!دیگه نمیدونم واضح تر از این خدا میخواد بهم جواب بده ؟!!!

فرهاد فرخي بازدید : 507 سه شنبه 13 دی 1390 نظرات (0)

سوال :

سلام

پسری 29 ساله هستم.اکنون که حائز شرایط ازدواج گشته ام در یافتن مورد مناسب برای ازدواج مشکل دارم.از طرفی نمیخواهم بدون شناخت قبلی به خواستگاری بروم و كسی كه خانمی را برای ازدواج به من معرفی كند ندارم.(خواهر ندارم و مادرم نیز فوت كرده است)همچنین میخواهم خودم همسرم را انتخاب کنم نه اقوام و دیگران.از طرفی یک سد ذهنی روانی در برابر نزدیك شدن و برقراری رابطه با خانم ها دارم.به طوری كه نمی توانم به كسی كه برایم جذابیت دارد نزدیك شوم(یعنی نمی دانم من چه جذابیتهایی در خودم باید ایجاد كنم؟چگونه نزدیك شوم كه شخص مقابل درك كند كه برای بررسی در مورد ازدواج رابطه برقرار نموده ام نه مسائل دیگر؟چگونه ابراز علاقه كنم تا حداقل برخورد بدی صورت نگیرد؟چگونه پس از برقراری رابطه اولیه درخواست ملاقاتهای بعدی را بنمایم؟)با توجه به اینکه محیط کار من یک محیط کاملا مردانه است و شخص مناسبی در روابط خانوادگی و اجتماعی من وجود ندارد.از طرفی دیگر من هیچ تجربه برقراری روابط با خانم ها را ندارم و این از نقاط ضعف شخصیتی من به شمار می رود. نظر پدر و اقوامم هم این است که یا اصلا ازدواج نکنم یا همسر مورد نظرم را خودم انتخاب کنم و پس ازاطمینان از جواب مثبت اولیه خانم ، آنها را برای خواستگاری به خانه خانواده دختر ببرم.یعنی می گویند ما فقط وقتی می آییم خواستگاری که از جواب مثبت طرف مقابلت مطمئن باشی.با خواستگاری سنتی و حتی همسریابی اینترنتی هم مطمئنا یك عشق ماندگار حاصل نمی گردد. با این شرایط فردی مثل من که تاکنون هیچ رابطه ای با هیچ دختری نداشته ام.برای یافتن شخص مورد نظرم چه اقداماتی باید انجام دهم و در کجا باید به دنبال یافتن مورد مناسبم باشم که به دور از باورهای غلط موفق به یافتن شخص مورد نظرم شوم؟چگونه می توانم فرد مناسب را انتخاب و او را برای ازدواج با خودم متقاعد کنم؟

تعداد صفحات : 2

درباره ما
الو روانشناس با هدف ترويج بحث هاي روانشناسي و مشاوره فعاليت خود را از سال 89 اغاز نموده و تا كنون جزو برترين سايت هاي مشاوره و روانشناسي فارسي زبان ميباشد.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • کدهای اختصاصی