سوال :
سلام
دختری 27 ساله هستم از یک خانواده متوسط که متاسفانه پدری معتاد هم دارم .5 سال قبل دوره کارشناسی رو تموم کردم و مشغول به کار شدم و سعی کردم روی پای خودم بایستم و برای خودم کسب آبرو کنم و تا حدود زیادی هم موفق شدم در حال حاضر مدیر یکی از بزرگترین موسسات شهرستان خودمون هستم. توی این مدت هم خواستگاران زیادی داشتم که اونا بعد از اومدن به خواستگاری و دیدن وضعیت پدرم می رفتن و دیگه هم بر نمی گشتن. اما حدود 10 ماه پیش با مدیر یکی دیگر از موسسات شهرستان از طریق مراودات کاری آشنا شدیم و این آشنایی به مرحله شناخت رسید و البته این آقا حدود 3ماه از من کوچکتر هستن اما از هر نظر طبق گفته خودش منو بررسی کرده و شناخت خودش رو کامل کرده، شناختی که به گفته خودش با منطق شروع شده و حالا به احساس رسیده . اما بعد از مطرح کردن این مسئله با خانوادش با مخالفت شدید اونا روبرو شد و علت مخالفتشون رو هم داشتن پدری معتاد با سابقه زندان به جرم اعتیاد و قاچاق مواد می دونن.حالا خواستم بدونم چطور می شه اونا رو راضی کرد؟ یا اینکه من اصلا تا کی باید مجرد بمونم آخه 27 سالگی واسه شهرستان سن زیادیه.
اصلا می خوام بدونم من چرا باید به اتیش کارای پدرم بسوزم اصلا این انصافه؟ امیدوارم بتونم از راهنمایی شما استفاده کنم. البته ناگفته نماند این آقا با توجه به اینکه از رابطه با من منع شده اما همچنان به رابطش با من ادامه داده ولی دیگه نمیدونه چطور باید خانوادشو راضی کنه؟ لطفا بهمون کمک کنید.
جواب :
سوال :
سلام
راستش من یه خواستگاری دارم که هم از لحاظ تحصیلات و هم خانوادگی از من پائین ترند ولی من این تفاوتها رو قبول کردم و توی دو جلسه خواستگاری در مورد بیشتر مسائل باهم صحبت کردیم و تقریبا مشکلی نداشتیم. ولی بعضی وقتا یه کارایی می کنه که با حرفایی که زده مغایرت داره. مثلا من از ایشون پرسیده بودم که اهل مشورت کردن تو زندگی هستن و جوابش بله بود ولی وقتی برا اولین بار با هم رفتیم بیرون بدون اینکه کوچکترین سوالی از من بپرسه که چی می خورم خودش رفت هر چی که خودش می خواست سفارش داد و اومد با هم خوردیم. من اون لحظه هیچی نگفتم ولی بعدا بهش گفتم این رفتارت از نظر من یعنی اینکه اهل مشورت کردن نیستی. یا مثلا وقتی می خواد در مورد یه چیزی (مربوط به من) نظر بده اینقدر بد نظرشو میگه و از کلمات نامناسبی استفاده می کنه که بدجور می خوره تو ذوق ادم و من حتی بعضی وقتا گریه ام می گیره و وقتی هم بهش میگم همسر ادم باید نظرشو حتما بده ولی نباید جوری بگه که طرفش احساس کنه داره به شخصیت و سلیقه اش توهین می شه میگه نه زن و شوهر باید ساده و رک و راست باشن و یه مورد دیگه اینکه من کلا از زن و شوهرایی خوشم میاد که همش قربون صدقه همدیگه میرن و اینم بهش گفتم و احساس می کنم اگه گاهی، گاهی، گاهی اینکارو می کنه به خاطر اینه که من گفتم از این رفتار خوشم میاد و گرنه رفتاری نیست که خودش خودبخود انجام بده چون میگه همه این چیزا بعد عقد عادی میشه در صورتی که من اصلا نمی خوام تو این زمینه ها براش کم بذارم یا برام عادی بشه ولی اگه اون نخواد منو ساپورت کنه که منم بعد یه مدت کم میارم. همش به من میگه تو زیاد حساسی. سردر گم شدم نمی دونم واقعا من زیاد حساسم و نباید به این مسائل زیاد بها بدم یا اینکه نه این مسائل اهمیت داره. لطفا منو راهنمایی کنید تا از سردر گمی در بیام. لطفا اگه میشه زود راهنماییم کنید چون تا چند وقت دیگه تصمیم دارن عقد کنن.
جواب :
سلام
پدر و مادرم میگن باید با فردی كه ما می گیم ازدواج كنی ایا اطاعت پدر و مادر در ازدواج واجب یا نه آیا آنها می توانند مرا عاق كنند
جواب :
سلام
ما تازه ازدواج کردیم شوهرم کاهل نمازه و به نماز اهمیت نمی ده و وقتی بهش می گم می گه مساله شخصیه چه کار کنم که نمازشو مرتب بخونه
جواب :
سلام
با سلام مجدد
راستش اینه که اقایی به خواستگاری من اومد و این حرفا رو زد و علتش رو هم نگفت اما برای من سواله که محدود کردن زن چه علتی داره خب اگه علتش برخورد شهوانی بعض مردانه در رانندگی که برخورد با مردان وجود نداره
بعدشم ایا این محروم کردن در زمینه استفاده از نعمتهای الهی نیست و دیگه اینکه چرا چنین محدودیتی برای مردان وجود نداره
اگه می شه جوابم رو بدید
جواب :
تعداد صفحات : 4