سوال :
سلام
یه جورایی میشه گفت من با دختر خانمی که تو مطلب خیلی دوسش دارم از شما سوال کرده هم دردم منم عاشق شدم با این تفاوت كه من اونو دیدم با هم حرف زدیم شبها و روزها من دختر محجبه ای هستم اونم پسر با اعتقادی بود یعنی اصلا همه چیز با همین اعتقادات شروع شد اما یهو رفت بیماریشو بهونه كرد خوشبختی منو بهونه كرد رفت و خالا شب و روز من شده گریه شده نذر شده و نیاز شده بیمارستان دیگه خسته شدم اخه مثلا من پیش دانشگاهی ام اما هنوزم عاشقم دلم براش خیلی تنگ شده ذیگه دارم ایمانمو نسبت به خدا هم از دست میدم نمیدونم چرا پسرا اینقدر راحت با احساسات ما بازی میكنند چه طوری می خوان جواب پس بدن؟ من دیگه كم آوردم برام دعا كنین
یا علی
جواب :
سلام
یه جورایی میشه گفت من با دختر خانمی که تو مطلب خیلی دوسش دارم از شما سوال کرده هم دردم منم عاشق شدم با این تفاوت كه من اونو دیدم با هم حرف زدیم شبها و روزها من دختر محجبه ای هستم اونم پسر با اعتقادی بود یعنی اصلا همه چیز با همین اعتقادات شروع شد اما یهو رفت بیماریشو بهونه كرد خوشبختی منو بهونه كرد رفت و خالا شب و روز من شده گریه شده نذر شده و نیاز شده بیمارستان دیگه خسته شدم اخه مثلا من پیش دانشگاهی ام اما هنوزم عاشقم دلم براش خیلی تنگ شده ذیگه دارم ایمانمو نسبت به خدا هم از دست میدم نمیدونم چرا پسرا اینقدر راحت با احساسات ما بازی میكنند چه طوری می خوان جواب پس بدن؟ من دیگه كم آوردم برام دعا كنین
یا علی
جواب :