

فرزندم از هیولا،روح وجن و دیگر موجودات ترسناک خیالی می ترسد.او تصور می کند که آنها زیر تختش پنهان شده اند.می گوید که این موجودات در کمدش زندگی می کنند.او مصرانه می گوید که صدای آنها را در زیر زمین شنیده است.چرا چنین غولهایی را خلق کرده است؟برای دور شدن چنین موجودات خیالی چه کاری می توانیم بکنیم؟
فکر کنید
بچه هایی که از افسانه های پریان و داستان های دیو و دلبر لذت می برند،از موجودات ترسناکی که در کمدشان پنهان شده اند نیز می ترسند.داشتن تخیلات،امری طبیعی و نشانه سلامت کودکان است،هر چه تخیلات آنهادقیق تر باشد ،احتمال بیشتری وجود دارد که موجودات ترسناکی را در ذهنشان خلق کنند.
راه حلها
1.کم کم تفاوت بین «واقعیت» و «تخیل» را به او بیاموزید.وقتی موجود خیالی را در تلویزیون می بینید ،در مورد آن با فرزندتان صحبت کنید.در مورد تفاوت های بین خرگوش واقعی باغ وحش و خرگوش پشمالوی عروسکی صحبت کنید.وقتی رانندگی می کنید و یا در صفی منتظر ایستاده اید،بازی کلمات را انجام دهید.شما یا او،نام چیزی را بگویید و دیگری بگوید آن چیز واقعی است یا خیالی.مثلا،زرافه-واقعی ،پری دریایی -خیالی.
توضيح مرگ به كودكان يكى از سخت ترين كارها براى اولياست، بخصوص هنگامى كه خود آنها با غم مرگ عزيزى دست به گريبان هستند.
اما مرگ يك بخش غير قابل انكار از زندگى است و چه بخواهيم و چه نخواهيم، از خيلى خردسالى، كودكان نسبت به آن كنجكاو مى شوند و به فهميدن و پرسيدن درباره روشهايى كه احساس غم مربوط به آن را به طور طبيعىنشان بدهد، علاقه مند هستند، روشهايى كه بزرگترها عزادارى مى نامند.
شايد باعث تعجب باشد كه بدانيد حتى كودكان ۲ ساله از مرگ آگاه هستند. كودكان در قصه هايشان يا برنامه هاى تلويزيون از مرگ مى شنوند، يا در اطراف خود حيوانات خانگى يا خيابانى مرده را مى بينند. على رغم اين موارد، هيچ كدام از كودكان مفهوم مرگ را نمى دانند. آنها نمى توانند مفهوم هميشگى بودن مرگ را درك كنند و در عوض، آن را به عنوان يك اتفاق موقت و قابل برگشت در نظر مى گيرند.
آنها تصور مى كنند كه اجساد هنوز مى خورند و مى خوابند و كارهاى هميشگى خود را انجام مى دهند، فقط با اين فرق كه اين كارها را يا در آسمانها و يا در زير خاك انجام مى دهند. حتى وقتى يكى از اوليا يا خواهران و برادران كودك درگذشته است، او نمى تواند اين اتفاق را براى آنها در نظر بگيرد.
كودكان به روشهاى مختلف نسبت به مرگ واكنش نشان مى دهند:
چه وقت و چرا کودکان دچار استرس میشوند؟
بچهها مدتها قبل از پاگذاشتن به دوران بزرگسالي فشار رواني را تجربه ميكنند. برخي کودکان مجبورند با مشکلاتي چون کشمکشهاي خانوادگي، طلاق، تغييرات دائمي مدرسه، همسايهها، توافقات مراقبت از کودک، فشار گروههاي همسال و بعضي وقتها حتي با خشونت در خانواده يا جامعهشان دست و پنجه نرم کنند.
تأثير فشار رواني روي كودك بستگي به شخصيت، ميزان پختگي، و نوع سازگاري او دارد. با اين حال، تشخيص اينکه چه وقت بچهها زير بار فشارها خم ميشوند هميشه ساده نيست. براي کودکان اغلب توضيح دقيق احساسشان سخت است. ممکن است به جاي گفتن «من از پا افتادهام» بگويند «معدهام درد ميکند». بعضي بچهها وقتي تحت فشار رواني هستند گريه ميکنند، پرخاشگر ميشوند، گستاخ يا زودرنج ميشوند. برخي ديگر ممکن است خوب رفتار کنند اما نگران، ترسو و وحشت زده بشوند.
به همان نسبت استرس ميتواند بر سلامت جسمي کودک تاثير بگذارد؛ تنگي نفس (آسم)، تب يونجه، سردرد ميگرني و بيماريهاي معده مثل کوليت، سندرم روده تحريکپذير و زخم گوارشي بيماريهايي هستند که در موقعيتهاي تنشزا وخيمتر ميشوند.
( قسمت اول )
تـــــرس از شب
ممكن است كودك شما مثل بسياري از بچه هاي ديگر شب ها احساس ترس و اضطراب كند؛ اين ترس به سن او و مرحله رشد احساسي و جسمي او بستگي دارد و همين طور هم كه بزرگتر مي شود با انواع مختلفي از تنشها مواجه مي گردد. او بايد ياد بگيرد وقتي كه او را با پرستار و يا در مهدكودك و يا مكان بازي تنها مي گذاريد صبور باشد و بپذيرد كه شب ها جدا از شما بخوابد. همچنين بايد بياموزد كه رفتار خود و همين طور ادرار و مدفوع و احساسات خشم و حسادت و تهاجم را كنترل كند. كودك درباره موضوعاتي از قبيل مرگ، خدا، بهشت و جهنم تفكر مي كند و دچار ترس و نگراني مي شود. به زودي در مي يابد كه والدين براي او آرزوهايي دارند و مي ترسد كه از عهده آنها بر نيايد .
تعداد صفحات : 2